نوشته شده توسط : کاظم رستمی

وقتی که همه ی دنیایت آشوب است

سکوت کن

به احترام لحظاتی که باید

در چهاردیواری ذهنمان

به شکستن دلهایی بیاندیشیم

که دیگر نیستیم

من

به تاراج دلی سکوت نکرده ام

...



:: بازدید از این مطلب : 660
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی

باز روزی گذشت

و من هنوز در خاطراتم مبهوت

نگاه کودکی گرسنه

که جنگ خانمانش را به آتش کشیده است

و خیابان ها خوب می دانند

بمبی که روی سرمان خراب می شود

چند نفر را به دیار باقی خواهد فرستاد

قهوه ها بوی لجن می دهند

و چایی ها بوی بادام تلخ

تلخ تر از همه ی رؤیاهای به حقیقت نرسیده

دم از دموکراسی زدن حرف عاقلانه ای نیست

وقتی امروز نفسهای آخر را بکشی



:: بازدید از این مطلب : 633
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی

یادمان نرود

کودکی زیر آوار جان می دهد

و کودکی گرسنه نمی تواند

چشمانش را روی هم بگذارد

دردها که زیاد شوند

خودم را گم می کنم

من دکتر نیستم

من تنها می توانم خوب بشنوم

از عمق ادراکی که می نویسد

دیروز کودکی زیر آوار جان داد

امروز مرثیه ای می نویسند

فردا روز خاک سپاری است



:: بازدید از این مطلب : 624
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 مرداد 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی

دنیا جایی برای من ندارد

من فعل خاموشم

من نهاد خاموشم

همچنان باید در لاک غرورم

همه نداشته هایم را بنویسم

من آواز تو را با تندیسی از این عشق

روی دیوارهای شهری می نویسم که تو را غارت کرد

که تو را سوزانید

دنیا جایی برای من ندارد

وقتی که تو در لاک داشته هایت غرق نداشته هایت می شوی

ومن باید باز تو را بنویسم

 



:: برچسب‌ها: جایی , , , , ,
:: بازدید از این مطلب : 521
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 25 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی

زمان می گذرد

و ما از هم دور می شویم

تو در آنطرف شهر به چیزی فکر می کنی

ومن مات این لحظه

خورشید که غروب کند

دلت خواهد گرفت

و شب پره ها را به میهمانی فرا خواهی خواند

دنیای تو همانند دنیای من

کاغذی است

با آب خراب می شود

و گردو خاک پیرش می کند

در این لحظه دنبال پناهی می گردم

که همه چیز من است

اما دریغ

اما دریغ

 

 



:: برچسب‌ها: پناه ,
:: بازدید از این مطلب : 955
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 14 اسفند 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی


:: بازدید از این مطلب : 602
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی


:: بازدید از این مطلب : 847
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 10 بهمن 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی

کوچه ها تو را امتداد می یابند

وتو در پستوی خیالت

آرزوهایت را در بادبادکی می ریزی

پرواز ترسیم قشنگی است

برای ژانوالژان کوچک قصه های من

من خوابهایم را در صندوقی چوبی می ریزم

و به پوسیدن آنها می اندیشم

از عالیجناب های این شهر

تا عالیجناب های شهر تو

بدبختیها را مرور می کنم

و خوشبختی ها را فراموش می کنم

...

 



:: بازدید از این مطلب : 607
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی
همه دنیا با تو بد می شود تو هم بد می شوی آنوقت آرزوی مرگ خواهی کرد با قدمهایت برای مردن فال خواهی گرفت

:: بازدید از این مطلب : 634
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : کاظم رستمی
متولد شدیم با پاییز برای پاییز

:: بازدید از این مطلب : 995
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 18 مهر 1392 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد